یک کمدی-درام آمریکایی به کارگردانی سوزان سایدلمن است که در نیویورک سیتی و با بازی رزآنا آرکت (رابرتا گلاس)، مدونا (سوزان)، و آیدن کوئین (دز) ساخته شده است. این فیلم داستان رابرتا، یک زن خانهدار حومهنشین نیوجرسی را روایت میکند که از زندگی کسلکنندهاش خسته شده و شیفتهی آگهیهای شخصی در روزنامهها درباره زنی آزادمنش به نام سوزان میشود. پس از یک سری اتفاقات، از جمله ضربه به سر و فراموشی موقت، رابرتا به اشتباه به جای سوزان شناخته میشود و وارد ماجراهایی پر از هویتهای اشتباه، جنایت، و خودشناسی میشود. این فیلم به خاطر فضای نیویورکی دهه ۸۰، مد و موسیقی (بهویژه آهنگ “Into the Groove” مدونا)
قاط قوت
- فضای فرهنگی و بصری دهه ۸۰: فیلم بهعنوان یک کپسول زمانی از نیویورک دهه ۸۰ (ایست ویلیج، پانک، نیو ویو) فوقالعاده عمل میکند. طراحی لباس (بهویژه استایل مدونا با ژاکت هرمی و جواهرات)، موسیقی (مانند “Into the Groove”)، و لوکیشنهای واقعی نیویورک، حس اصالت و جذابیت بصری را تقویت میکنند.
- بازیگری و شیمی بازیگران: رزآنا آرکت با بازی ظریف و احساسیاش در نقش رابرتا، تحول یک زن خانهدار خسته به فردی جسور را بهخوبی به تصویر میکشد. مدونا در نقش سوزان، با کاریزما و انرژی طبیعیاش، صحنهها را تسخیر میکند. شیمی بین این دو، حتی با زمان محدود اشتراک صحنه، پویا و جذاب است.
- پیام فمینیستی و خودشناسی: فیلم بهطور ظریف به موضوعاتی مانند هویت، آزادی زنان، و رهایی از محدودیتهای اجتماعی میپردازد. داستان رابرتا درباره کشف خود و پذیرش جنبههای جسورانهتر شخصیتش، برای مخاطبان دهه ۸۰ الهامبخش بود.
- کارگردانی و لحن: سوزان سایدلمن با ترکیبی از کمدی، رمانس، و درام، لحنی سبک و سرگرمکننده خلق میکند که فیلم را از کلیشههای کمدیهای دهه ۸۰ متمایز میکند.
نقاط ضعف
- داستان آشوبناک: فیلمنامه گاهی بیش از حد روی پیچشهای داستانی (مثل فراموشی، هویتهای اشتباه، و تعقیبوگریز) تکیه میکند، که میتواند گیجکننده یا غیرمنسجم به نظر برسد. برخی خطوط داستانی، مانند ماجراهای جنایی، بهخوبی بسط داده نمیشوند.
- شخصیتهای فرعی کمعمق: شخصیتهایی مثل دز (آیدن کوئین) یا جیم (رابرت جوی) پتانسیل زیادی دارند، اما توسعه کافی نمییابند و بیشتر بهعنوان ابزار پیشبرد داستان عمل میکنند تا شخصیتهای مستقل.
- ریتم ناهموار: نیمه اول فیلم با معرفی رابرتا و دنیای سوزان جذاب است، اما در نیمه دوم، با اضافه شدن عناصر جنایی و تعقیبوگریز، ریتم کمی افت میکند و تمرکز از رشد شخصیتها به سمت اتفاقات پراکنده میرود.
- وابستگی به مدونا: در حالی که حضور مدونا یک نقطه قوت است، فیلم گاهی بیش از حد به جذابیت او وابسته است، که باعث میشود برخی صحنههای بدون او کمتر تأثیرگذار باشند.
دیالوگ معروف فیلم : دیگه نمیدونم کیام… ولی میدونم دیگه اون آدمی که بودم نیستم
دیدگاه های کاربران
جهت ثبت دیدگاه ثبت نام کنید یا وارد شوید !