آرا مووی

الكساندر مایرهایمر تهیه كننده هالیوود برای نوشتن آخرین فیلم خود ، نویسنده مستی ریچارد بنسون را استخدام كرده است. بنسون در آپارتمانی در پاریس که قرار بود ماه ها روی این فیلمنامه کار کند ، تعطیل شده است ، اما در عوض ، زمان زندگی خود را صرف کرده است. اکنون بنسون فقط دو روز به مهلت خود رسیده و بدین ترتیب یک دبیر موقت ، گابریل سیمپسون را استخدام می کند تا به وی در تکمیل به موقع کمک کند

جان همیلتون یک کار راحت در نیویورک را ترک می کند تا به عنوان یک هنرمند در یک شهر آرام در کانکتیکات ادامه یابد. همسر دیپسو او از زندگی متنفر است و به اشتباه باعث می شود او خودخواه ، ناموفق و بدتر از همه کسی باشد که به او ضربه می زند. وقتی ناگهان ناپدید شد ، ظن بر او می افتد و اهالی شهر قانون را به دست خودشان می گیرند. همیلتون می یابد که تنها متحدانش فرزندان محلی هستند که با او دوست بودند.

آگوستو واله یک دوستدار طبیعت و صنعتگر جوان از لمباردی است.

جنیفر نلسون و بروس تمپلتون ملاقات می کنند زمانی که بروس در کت و شلوار پری دریایی خود را در بر داشت، جنیفر را در آب های جزیره کاتالینا بیرون می انداخت. او بعدا متوجه می شود که بروس رئیس بزرگ در کار او (یک آزمایش پژوهشی) است. بروس استخدام جنیفر را به عنوان زبده او - تنها برای تلاش و به نفع او احساسات. با این حال، یک مشکل وجود دارد. دوست جرج والوس بلکیر، بروس، معتقد است که جنیفر یک جاسوس روسی است و او تحت نظارت قرار گرفته است. سپس، زمانی که جنیفر جیمز می گیرد ... مراقب باشید

سارقان هنر یک هواپیمای 747 را ربوده ، مه زده و با برخورد به اقیانوس ، آنها و مسافران را در زیر یک صد فوت آب به دام می اندازند.

در خارج از فصل سرد و بارانی مردی به یکی از شهرهای ساحلی می رسد و نام خود را فقط به عنوان Pier می زند و تنها هتل را باز می کند. ورود او کنجکاوی را برانگیخته و ...

فرانک کاپوآ یک ستاره در حال ظهور در مدار مسابقه است که آرزو دارد یک بزرگ - ایندیاناپولیس 500 را از آن خود کند. اما برای رسیدن به آنجا خطر از دست دادن همسرش الورا به رقیب خود ، لوتر را دارد ...

یک فاحشه خوش شانس با مافیا مخلوط می شود.

کشیش ردیف لغزش به جوانهای جوان کمک می کند تا زندگی بهتری داشته باشند. این خشم فروشنده محلی مواد مخدر را در پی دارد که گله های خود را به دنبال وزیر خوب می فرستد.

راجو در نتیجه فرار از پدر تلخ خود ، یک قاضی ولسوالی ، که سالها پیش مادر راجو را از خانه بیرون آورده بود ، به عنوان بی سرپرست زندگی می کند. راجو به عنوان پدر جانشین خود با Dacoit (راهزن وانت پیكتی) به عنوان پدر جانشین خود تكیه می كند كه این مرد واقعاً مسئول سوء تفاهم اصلی بین والدین است. راجو او را به قتل می رساند ، و سپس سعی می کند پدرش را بکشد ، اما شکست بخورد ، دستگیر می شود و درست قبل از پدر خود ، که به عنوان قاضی در آنجا ریاست می کند ، به دادگاه می رود. راجو دوست دختر كودكي خود را به عنوان نماينده قانوني خود دارد و اكنون هميشه پدرش است كه بايد بدون نشان دادن احساسات شخصي قضاوت كند.